تو
کیستی که
صدایت به آب میماندتبسّمت به گل آفتاب میماندتنت به پیرهن صورتی و دامن سرخبه تُنگ نیمهپری از شراب میماندبه پشت چشم تو آن سایههای رنگارنگبه نقش قوسِ قُزح در حباب میماندتو را شبی سر راهی دو لحظه دیدن و بعدبه خانه یاد تو کردن به خواب میمانداز آن تبسّم نوشت به سینه یادی ماندچو برگ گل که به لای کتاب میماندکسی که شعر تو را گفت نشئهی سخنشبه مستی میِ بیرنگ ناب میماند...یداله_مفتون_امینیبرچسبها: آرش نصرالهی arash nasrollahi عشق یعنی......
ما را در سایت عشق یعنی... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2ham-ghasam بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 9 اسفند 1401 ساعت: 14:11